سخت است غرق شدن در روزهای پر از تکرار و تفکراتی که جز خستگی چیزی برایت ندارد...
آنقدر خسته، که فقط می توانی بنگری به دردهایی که نمک به زخم لحظه های تنهاییت می زنند...!
و گاهی در حسرت لحظه ها، آنقدر آه می کشی و بغض می کنی تا آشکار نگردد عمق دردهایی که در دلت پنهان مانده...
خسته از عبور ثانیه ها که به دلخواه خود می گذرد و تو هیچ نقش و سهمی در ثبت و گذر این لحظه ها نداری...!
و همچنین، خسته و دردمند از روزهای خوبی که با یک دنیا امید، رسیدنش را به انتظار می کشیدی...
میدانی!
گاهی، فقط باید چشم دوخت به مهربانی و نگاه خداوندی که خودش خوب می داند حال دلت اصلا خوب نیست!
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
سلام قدمتون به روی چشم :) هر شعر یا جمله ای که به نظرم قشنگ باشه میذارم اینجا، تا شمام مثه من با خوندنشون لذت ببرین ❤ ❤ ❤
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی